رومان ربابه (6)

خود از همه چیز  برای رسیدن به این اهداف  آیینی و مذهبی . او در سرتاسر جوانی و عمر   خود را صرف  مال اندوزی و  استتار آن  ثروت کرد  و در آستانه پیری با  دل و قلبی  دست نخورده و خسته  به ربابه رسید . اینها اجازه ندادند او قدرت مقایسه بین مادیات و صفات نیک انسانی را از دست بدهد و در لحظات پایانی عمر  به دلیل وابستگی عمیق عاطفی  به ربابه که ریشه در گذشته او داشت  کارخانه دارو سازی خود را به ربابه بخشید  و برای همیشه  دنیا و ربابه را ترک کرد. حالا دیگر ربابه  زنی متمول و ثروتمند  ساکن اروپا بود و این شرایط هم باعث نشد او گذشته خود را فراموش کند . من کار گزار مالی او در زمینه کمکهای خیریه بودم  و بعد از گذشت 30 سال او خوب می دانست همکاران و دوستان قدیمش  در ایران  کجا هستنند و چه می کنند  آنان که با پشت سر گذاشتن جوانی ناکامشان حالا در آستانه میانسالی و پیری  سرگردان و فرطوت و در صورت خوشانس بودن  سر از آسایشگاهای سالمندان  دولتی  در می آوردند  و باقی در زیر پل ها و گوشه خیابان ها  در انتظار مرگ. ربابه  که به شوخی "ربکا"  صدایش می کردیم  در پی شکار دربدری و بدبختی پیرزنانی بود که جوانیشان  در زیر خاکستر  آتش تاریخ  مردمی ظالم دفن شده بود. مردمی که در طول تاریخ  باستانی خود در دورانها و با مذاهب مختلف همیشه فحشا را با دست پیش می کشیده و با پا پس می زده .  

من  پا در میانسالی گذاشته بودم و از آن آرام آرام  گذر می کردم . در طول عمر صنفی خودم کارها و پروژه های  فنی و عمرانی زیادی انجام دادم که مقداری موفق و مقداری نا موفق بود ولی در این اواخر دست به کاری زدم و انجام طرحی را قبول کردم که در صورت  اجرا و اتمام آن  می توانست دلیل خوب و موجهی برای طول  عمرم باشد. آن طرح تصفیه خانه  فاضلاب  تهران بود  تصفیه  پساب و فاضلاب  میلیونها  انسان  که سالها است بدلیل عدم وجود آن  این فاضلاب مجددا به چرخ مصرف کشاورزی و آشامیدنی می رسد و  باعث ایجاد انواع بیماری های عفونی در سطح کل تهران می شود که بصورت  عادی و روزمره برای مردم این شهر  محسوس نیست .

این طرح و آرزوی صدو پنجاه ساله   را من پیمانکار اجرایش  بودم  یک شرکت آلمانی  طراح و ناظر اجرا آن و منبع تامین بودجه آن صندوق توسعه سازمان ملل با همکاری بانک جهانی نیمی از آن و دولت ایران نیمه دیگر . این برای من فقط کار نبود اجرای یک هدف آرمانی بود در تمام مراحل هم  ربابه در جریان  بود و پشتیبان فکری من . در اواسط اجرا  تامین بودجه از طرف  ایران قطع شد و  طرح در ورطه خطرتعطیلی  کامل قرار گرفت . در اینجا بود که  ربابه  تامین منبع مالی  طرح را به عهده گرفت. او می گفت چه چیزی بالا تر از سلامتی و آسایش  مردم است ؟

روزها از پی هم می گذشت  کار  عظیم تصفیه خانه فاضلاب با کار ما و نظارت  طراح و ناظر آلمانی و تزریق ارز  از طرف بانک جهانی و ربابه پیش می رفت .

 

 

 

ادامه دارد  


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: رمان ایرانی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 16 آذر 1395برچسب:, | 22:5 | نویسنده : محمد |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • سحر دانلود